اعتماد به خداداشتن

به نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است.

 مي ستايمش ، چون لايق ستايش است

سلام

مولاعلی میفرمایند:

هیچ شفاعت کننده ای پیروزمندتر از توبه نیست

کوهنورد ی  می خواست از بلندترین

کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را

آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماما در بر گرفت و مرد هیچ چیز

را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند

قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد ودر حالی که به سرعت سقوط

می کرد . از کوه پرت شد . در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را

در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او

نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم

شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود وفقط طناب او را نگه داشته

بود ودر این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد

بکشد خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده

می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟ ای خدا نجاتم بده! واقعا

باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟ البته که باور دارم اگر

باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه

سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه

نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا

کردند بدنش از یک طناب آویزان بودو با دست هایش محکم طناب

را گرفته بود.... و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت
....


پ .ن. اول

پروردگارا
مرا بینشی عطا فرما تا تو را بشناسم
و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم
مرا صحتی عطا فرما تا از كار لذت ببرم
و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم
مرا نیرویی عطا فرما تا در نبرد زندگی فائق شوم
و همتی عطا فرما تا گناه نكنم
مرا صبری عطا فرما تا سختی ها رو تحمل كنم
و طبعی عطا فرما كه با مردم بسازم
مرا بزرگواری عطا فرما كه با دشمنم مدارا كنم
و بینشی عطا فرما تا زیباییهای جهان را ببینم
سعادتی عطا فرما تا خدمتگذار دیگران باشم
و امیدی عطا فرما تا از ترس و اضطراب بر كنار باشم

آمین یارب العالمین

التماس دعا

جاده زندگی


به نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است.

 مي ستايمش ، چون لايق ستايش است

سلام

مولاعلی ع میفرمایند:

هرکس رابطه میان خود وخدارااصلاح کند.

خداوندهم رابطه اوبامردم رااصلاح میکند.


روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با

سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان،

یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.

پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز

گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه

زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..

پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را

به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی

چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.

پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی

از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان

کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی

صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای

بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم،

ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت..

برادر پسرک را روی صندلی‌اش نشاند، سوار ماشینش شد

و به راه افتاد..

درزندگی با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند

برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!

خدا در روح ما زمزمه می کند وباقلب ما حرف می زند؛

 اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم،

او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

التماس دعا

ملا صدرا و عشق پسر جوان

به نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است.

 مي ستايمش ، چون لايق ستايش است

سلام

امام علی(ع) میفرمایند:

با مردم چنان معاشرت کنید که اگر فوت نمودید

   بر شما بگریند و اگر زنده ماندید به شما مهربانی ورزند

زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد ،

پدر خانمش ، ملاصدرا ، چند روزی را به عنوان میهمان نزد

او در قمصر به سر می برد .در همان ایام در قمصر ،

جوانی به خواستگاری دختری رفت . والدین دختر پس

از قبول خواستگار ، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد

حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و

نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود .

از این رو ، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر

بودند و می خواستند همدیگر را ببینند ، به فکر چاره ای

افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین

عروس متوجه بشوند . لذا عروس حیله ای زد و گفت :

من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم

و تو هم داخل کوچه بیا ، همدیگر را ببینیم .

در آن وقت مقرر ، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن

به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد

هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم

بود و مدام این جملات را می خواند :

اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی

اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی

در این حال ، عارف بزرگوار ، ملاصدرا از کوچه عبور

می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد .

او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که

فیض کاشانی از او پرسید :چرا این گونه گریه می کنی ؟

ملاصدرا گفت : من امروز پسری را دیدم که با معشوقه

خود با خوشحالی سخن می گفت . گریه من از این جهت

است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و

خود را عاشق خدای متعال می دانم اما هنوز با این حال و

صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم

با خدای خود چنین سخن بگویم؛ لذا به حال خود گریه می کنم .

التماس دعا

کاری برای خدا

به نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است.

 مي ستايمش ، چون لايق ستايش است

سلام

مولا علی ع میفرمایند :

دنیا خوابی است که آگر آنرا باور کنی پشیمان میشوی

میلاد سراسر خیر وبرکت ختم رسالت حضرت

محمد مصطفی ص وامام جعفر صادق ع مبارک باد


در ميان بني اسرائيل عابدي بود. وي را گفتند :

فلان جا درختي است و قومي آن را مي پرستند !!!

عابد خشمگين شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا

آن درخت را برکند...

ابليس به صورت پيري ظاهر الصلاح، بر مسير او مجسم شد،

و گفت : اي عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!

عابد گفت : نه، بريدن درخت اولويت دارد...

مشاجره بالا گرفت و درگير شدند، عابد بر ابليس غالب

آمد و وي را بر زمين کوفت و بر سينه اش نشست.

ابليس در اين ميان گفت : دست بدار تا سخني بگويم،

تو که پيامبر نيستي و خدا بر اين کار تو را مامور ننموده است،

به خانه برگرد، تا هر روز دو دينار زير بالش تو نهم؛

با يکي معاش کن وديگري را انفاق نما و اين بهتر و صوابتر

از کندن آن درخت است ...

عابد با خود گفت : راست مي گويد، يکي از آن به صدقه دهم

و آن ديگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت...

بامداد ديگر روز، دو دينار ديد و بر گرفت ، روز دوم دو دينار

ديد و برگرفت ، روز سوم هيچ پولي نبود!

خشمگين شد و تبر برگرفت و به سوي درخت شتافت ...

باز در همان نقطه ، ابليس پيش آمد و گفت: کجا؟!

عابد گفت: مي روم تا آن درخت را برکنم !

ابليس گفت : زهي خيال باطل ، به خدا هرگز نتواني کند !!!

باز ابليس و عابد درگير شدند و اين بار ابليس عابد را

بيفکند چون گنجشکي در دست!

عابد گفت : دست بدار تا برگردم ! اما بگو چرا بار اول

بر تو پيروز آمدم و اينک، در چنگ تو حقير شدم؟!!

ابليس گفت : آن وقت تو براي خدا خشمگين بودي و

خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار براي خدا کند،

مرا بر او غلبه نباشد؛ولي اين بار براي دنيا و دينار

خشمگين شدي، پس مغلوب من گشتي ...

التماس دعا


خداوند رهایت نمیکند هرگز...

به نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است.

 مي ستايمش ، چون لايق ستايش است

سلام

امام علی (ع) می فرمایند:

هنگامیکه مقدمات نعمتها به شما می رسددنباله آن را به

واسطه کمی شکر گزاری از خود دور نسازید .


روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم.

شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را!

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم.

به خدا گفتم:آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟

و جواب ‏او مرا شگفت زده کرد.

او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟

پاسخ دادم : بلی

فرمود: ‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم،

به خوبی ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و

غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید

که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت

اما ازبامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم.

در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی

خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها

خبری نبود. ‏من بامبوها را رهانکردم. در سالهای سوم و

چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من باز از آنها قطع

امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو

نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما

با گذشت6 ماه ارتفاع آن به بیش از ۱۰۰ فوت ‏رسید.

۵ سال طول کشیده بودتا ریشه ‏های بامبو به اندازه

کافی قوی شوند. ریشه هایی ‏که بامبو

را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به

آن نیاز داشت رافراهم می ‏کرد.

‏خداوند در ادامه فرمود: آیا می‏ دانی در تمامی این سالها

که تو درگیرمبارزه با ‏سختیها و مشکلات بودی در

حقیقت ریشه هایت رامستحکم می ‏ساختی؟

من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم

همانگونه که بامبوها را رها نکردم.

‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن. بامبو و سرخس

دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنن.

‏زمان تو نیز فراخواهد رسید تو نیز رشد می ‏ کنی و

قدمی کشی!از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ کشم.

‏در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟

جواب دادم: هر ‏چقدر که بتواند.

‏گفت:

تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که ‏بتوانی…

التماس دعا

پ. ن.

آبجیایی که نرسیدم یا یادم رفته رمز بدم بهم پیام بدن یاعلی

ادامه نوشته

یاصاحب الزمان عج


به نام خداوندي که داشتن او جبران همه نداشته هاي من است.

 مي ستايمش ، چون لايق ستايش است

سلام

مولاعلی ع میفرمایند: دوست دوست نيست مگر آنكه

حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد اول در گرفتاري

 دوم در آن هنگام كه حضور نداري و سوم پس از مرگ..





عشق به خدا

بالاترین لذت ها لذت روحی است و بالاترین لذت روحی ، لذتی است

كه در ارتباط ومناجات با خدا ادراك می شود. واگر كسی توفیق

چشیدن این لذت ناب را بیابد دیگر محال است در پی لذات پوچ دنیوی

برود وتوجهش به دنیا به قدر ضرورت  و رفع حاجت  وكسب نیرو برای

برقراری ارتباط با معبود خواهد بود. اما به واقع چگونه می توان

تشنه شد برای این ارتباط ؟ و چگونه می توان عاشق خدا شد ؟

 تنها عنصری كه میتواند حقیقتا انسان را از تنهایی نجات دهد

همانا یاد خداست و تا زمانی كه ارتباط انسان با پروردگارش سامان نگیرد ،

  همواره ناآرام است و پی گمشده ای می گردد. صدها وبلكه هزاران بار

به سراغ عناصر به ظاهر آرامش بخش دنیوی مثل دوست ، همسر ،

عشق ، ثروت  ویا برای برخی علم ، می رود اما باز هم نا آرام است.

برخی به این حقیقت پی می برند كه منبع  حقیقی آرامش  ولذت چیز

دیگریست ،ورای این عناصر دنیوی ، و سرانجام رو به سوی او می آرند.

اما عده ای تاآخر عمر برای  كسب آرامش و لذت از شاخه ای به شاخه ای

دیگر می جهند وچه بسا مصداق كالانعام بل هم اضل بشوند. پناه می برم به

معبود مهربانم از اینكه فرجام من نیز اینگونه بشود.

اما اكنون سوال اینجاست كه چگونه عاشق آن محبوب لایزال  بشویم ؟؟؟

با به یاد آوردن نعمات بی شمار او؟ اما برای پای در گل مانده ای چو من ،

كه غرق در غذاب  سختیهاییست كه بعضا خودش آنها را بوجود آورده ،

به یاد آوردن نعمات وبعد عاشق معبود شدن كاری بس دشوار است ،

چرا كه پا به پای یاد نعمات ، كمبود ها هم رخ می نمایند.

امان از این انسان كوته بین وبه قول قرآن هلوع وزیاده خواه!

الهی لم اكن لی حول فانتقل به عن معصیتك الا فی وقت ایقظتنی لمحبتك..

خدایا! عشقت را به من ارزانی دار! چرا كه تا زمانی كه عشقت را در دلم
 بیدار نكنی توانایی ترك معصیت ندارم...آمین




ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

آغاز ولایتعهدی جان جهان مبارک باد





التماس دعا